سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهرداد کنعانی
انتظار 

دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را
کجا واکرده ای این بار گیسوی رهایت را؟
کجا سر در گریبان بردی و یاد من افتادی
که پنهان کرده باشی گریه های های هایت را
خیابان «ولی عصر» بی شک جای خوبی نیست
که در بین صداها گم کنی بغض صدایت را
تو هم در این غریبستان وطن داری و می دانی
بریده روزگار بی تو صبر آشنایت را
نسیمی از نفس افتاده ام از نیل ردّم کن
رها کن در میان خدعه ماران عصایت را
نمی خواهم بجنگم در رکابت... مرگ می خواهم
به شمشیر لقا از پی بخشیدم عطایت را
فقط یک بار از چشمان اشک آلود من بگذر
که موجا موج هر پلکم ببوسد جای پایت را...
... گل امّید را در روز بی خورشید خیری نیست
شب است و می کشی روی سر دنیا عبایت را



برچسب‌ها:
نوشته شده توسط مهرداد کنعانی در پنج شنبه 90/3/5 و ساعت 3:31 عصر
انتظار 

من از عبور لحظه ها دستاویز یاد تو ام ...

توای بی خبر از فریاد بی صدای من ....

که تورا می خوانم...........

امشب هم میدانم هجم سکوت شب را با یاد تو خواهم شکست...

به...به...چه زیباست... تا صبحگاحان برسد قرق رویای تو ام....

 

                                               یا صاحب الزمان



برچسب‌ها:
نوشته شده توسط مهرداد کنعانی در دوشنبه 90/3/2 و ساعت 4:51 عصر
انتظار 


       هرروز که می گذرد نامت درخشنده تراز دیروز است در میان سطر نوشته های خاطرم....

     هر بار که حضورت در ذهنم رخنه میکند یادی و حالی از روزگارانی است که وسوسه اش وصفی است در سرم......

 

ای منتقم کشته کربلا پس کی می آیی



برچسب‌ها:
نوشته شده توسط مهرداد کنعانی در دوشنبه 90/3/2 و ساعت 4:45 عصر